- جودی آبوت
- شنبه ۱۱ شهریور ۹۶
- ۱۲:۵۱
- ۱ نظر
دیروز من برای اولین بار با گروه کوهنوردی رفتم کوه. شب قبلش که از ذوق چشم رو هم نذاشته بودم . صبح
ساعت 5 هم حرکت بود . قضیه اینطور شد که :
صبح ساعت 4 من و بابا رفتیم سمت قرارگاهی که قرار بود از اونجا حرکت کنیم . بابا منو رسوند و خودش
برگشت . وقتی بچه ها رسیدن ، من احساس غریبی میکردم . چون همشون خیلی صمیمی بودن ولی من
هیچکدومشونو نمیشناختم . خلاصه ماشین حرکت کرد. یکم باهم شوخی کردیم خندیدیم ولی باز یخ من باز
نشد . بعد از یه سفر جاده ای 2ونیم ساعته رسیدیم به منطقه ی لیقوان . جایی که قرار بود به "آغ داغ" صعود
کنیم . یه گروه 8 نفره بودیم که از دل چمنزار ها و مزرعه ها گذشتیم و شیب های کم ارتفاع رو رد کردیم .
ولی قرار شد صعود نکنیم چون بچه ها هفته ی پیش دماوند بودن و میخواستن استراحت کنن . بخاطر همین
از مراتع و دشت ها گذشتیم . از طبیعت هر چی بگم کمه . آفتاب ملایم ، هوای تمیز و خنک ، چمنزار های
سبز سبز ، درختای بلند ... چیزایی بودن که قبلا نظیرشونو جایی ندیده بودم . یه ساعت اول رو خیلی با
ملاحظه و رسمی با اعضا حرف میزدم . تا جایی که رسیدیم به بغل چشمه . اونجا هشت نفری اتراق کردیم
گفتیم و خندیدیم و بعد از یه چرت حسابی ، آب بازی کردیم .
این آب بازی باعث شد که من کاملا یخم باز بشه و حسابی با بچه ها گرم بگیرم . که البته بنظرم یکم زیاده
روی شد ولی باز تجربه ی خوبی بود .
بعدش سوار اتوبوس شدیم و تو راه برگشت کلی خندیدیم . تیکه هایی که سعید مینداخت ، سربه سر
گذاشتن های آنار ، تشویق های فروزان ، حمایت های زهرا، مهربونی های نیلوفر ، نق های ربابه ،
گوشه گیری احسان و کل کل با مجتبی چیزایی هستن که یادم نمیرن . واقعا به یاد موندنی بود . درسته
من انتظار صعود به قله داشتم ... ولی خب نه کفشام این اجازه رو میداد ، نه صعود به قله انقدر بیاد موندنی
میشد . به قول بچه های گروه انقدر مه لن مخ کردیم که الان بدنمون گرفته مثل صعود به دماوند :))