۲ مطلب با موضوع «یونی» ثبت شده است

اندر احوالات کارگروهی

پست قبلی کلی راجه به کـــــارر گروهی دردو دل کردم . امروز همون استادمون که کارگروهــی میده صدام کرد

 دفترش و ازم خواست که با هم گروهی فعلیم  تا آخر ترم به کارم ادامه بدم . آخه سیستم کلاسش این جوریه

 که واسه هر پروژه ی جدید هم گروهی ها عوض میشن.منم اولش میخواستم بگم نه ، ولی گفتم راجه بهش

 فکر میکنم . استاد میگه آقای م.ح از وقتی با شما هم گروهی شده راه افتاده. مادرشم اومده بود دانشگاه ازم

 خواست که بهتون بگم اگه ممکنه به همکاری باهاش ادامه بدین . دو دلم  . موندم ادامه بدم . ندم  . آخه آقای 

م.ح دچار social anxiety  هست که تو این شرایط  ، آدم بیمار نمیتونه با محیط اطرافش  مثل آدم های معمولی 

ارتباط برقرار کنه . انقدر این آدمها کم رو و خجالتی میشن که  نمیتونن  تو جمع سلام بدن . چه برسه به اینکه 

بخان صحبت کنن . یه چیزی مثل اوتیسم . ولی حالت مثبت ترش . 

فرهنگ ایرانی

شایــــد ما ایرانی ها تو خیلی چیز ها سوپریور باشیم ، ولــــــــی قطعا تو کار گروهی 

هیچی نیستیم  !  یه استاد  داریم که  بزرگ شده ی انگلیسه .  همش  میاد  کلاس

میگه  که  " کلاس من ورک شاپ گروهیه ..."  همیشه  هم  خودش میبینه  که  هر

سری کار گروهی میگه همه ی  کارا  میفته  گردن  یه نفر  . یکی  خود  من . خیلی 

با  کارگروهی  مشکل  دارم .  از  شروع این  ترم  هم  تو  کلاس ایشون  کسایی  به 

پست من خوردن که یا لب تاب ندارن  ، یا وقت ندارن  ،  یا سواد  ندارن ، یا  حوصله .

تنها  چیزی  که  دارن  ادعاست  .  و  اینکه  توی  کار به اصطلاح گروهی ، اسمشون 

باید  بالای  برگه  نوشته  بشه  و  نمرشونو  بگیرن  . بماند  که  منم  اکثر شبا مثل 

امشب تا پاسی از شب بیدار میمونم و تنهایی تو کتابخونه کار گروهی انجام میدم :)