- جودی آبوت
- يكشنبه ۲۹ مرداد ۹۶
- ۱۴:۱۹
- ۳ نظر
اگه از خواننده های وبلاگ من باشی ، متوجه میشی من از اون دسته دخترهایی هستم که به ندرت تریپ
زنانه دارن . از اون دسته که نقش های کلیشه ای یه زن رو توی جامعه قبول ندارن و دوست دارن زندگـــــی
مستقل خودشون رو بدون حضور مرد به شکوفایی برسونن . حالا این شکوفایی هم میتونه تو شغل باشه
هم تحصیل و هم موارد بیشتر .
ولی بعضی وقت ها ، خیلی کم ، پیش میاد که حس زنانه به من هم دست میده . از اون حس هایی که به
نقش کلیشه ای زن فکر میکنم ، خودم رو در اون نقش میبینم و لذت میبرم ! به ندرت پیش میاد این حس
درون من اتفاق بیفته . انقدر کم که تا حالا به تعداد انگشتای دستم نرسیده شمارش.
امروز رفتم مطب دکتر . قبل از اینکه برم داخل ، خواهرم بهم با شوخی و مسخره بازی گفت : دکتره مجرده :)
منم ازون لبخندای عاقل اندر صفیح تو دلم زدم که خب که چی که مجرده :((
رفتیم داخل یه دکتره بود با یه هیکل مهیییییییب و موهای فرفری خرمایی ، لبای درشت و صورت شیش تیغ .
وارد اتاق که شدیم اصلا به من نگاه هم نکرد . ولی پیش پای خواهرم بلند شد و چون خواهرم از کادر
بیمارستانه ، با هم احوالپرسی کردن . تو نگاه اول قیافش اصلا به دلم ننشست . ولی طول مدتی که تو
اتاقش بودم انقدر نرم و با لطافت ، انقدر مودب و با وقار ، انقدر با لحنی پر از درک و فهمیدن صحبت کرد که
همونجا دلم خواست یه آدمی مثل همین دکتره رفیق راه زندگیم بشه .
همونجا دلم میخواست برگردم بهش بگم : من اصلا اهل ازدواج نیستم ولی شما خیلی خوبین . میشه من
همسرتون بشم ؟؟؟؟ ینی از تفکرات خودم کف بر میشم و خندم میگیره .
ازونجایی که من همیشه تو تخیلاتم دستم بازه ، تو راه برگشت نشستم و رفتم تو رویا . اینکه خب چشمامو
میبندم و تصور میکنم که همسر اون آقا دکترم :
یه حس زنانه ی خیلی خوب و با نشاط میشینه تو وجودم . احساس رضایت از زن بودن و زندگی کردن .
تمایل به داشتن فرزندی که موهاش شبیه باباش فرفری باشه . تمایل به سفر با همسر عزیز . همخونی
یه آهنگ عاشقونه تو جاده. تمایل به درست کردن غذاهای لذیذ ، کتاب خوندن ، در حالیکه همسرجان
دارن بغل دستم از چایی که براشون آوردم میل میکنن. تمایل به انداختن عکسهای دسته جمعی تو فامیل
و دیدن اینکه کنار همچین آدمی هستم . تمایل به رقصیدن . تمایل به ناراحتی های بعد از دعوای زن و شوهر
و ناز کردن .
این ها حس هایی بود که اون لحظه با تمام وجودم دلم خواست تجربه کنم . خدایا دعا میکنم روزی کسی
رو نصیب ما کنی که از بودن در کنار هم سرشار از آرامش باشیم ، از خود واقعیمون بودن خجالت نکشیم ،
خداوندا ، قسمت ما کسی باشه که حسای خوب با اون تو وجودمون سرازیر بشه ، همو بفهمیم ، احترام
بزاریم به هم و محبت بی شائبه داشته باشیم .
پروردگارا ، تو احساسات همه رو بلدی ، دعا میکنم همه ی ما در کنار کسانی باشیم که احساسمون رو بلد
بشن و اونجور که ما میخوایم دوسمون داشته باشن ...
خدایا آمین .