اگه از خواننده های وبلاگ من باشی ، متوجه میشی من از اون دسته دخترهایی هستم که به ندرت تریپ 

زنانه دارن . از اون دسته که نقش های کلیشه ای یه زن رو توی جامعه قبول ندارن و دوست دارن زندگـــــی

مستقل خودشون رو بدون حضور مرد به شکوفایی برسونن . حالا این شکوفایی هم میتونه تو شغل باشه 

هم تحصیل و هم موارد بیشتر . 

ولی بعضی وقت ها ، خیلی کم ، پیش میاد که حس زنانه به من هم دست میده . از اون حس هایی که به 

نقش کلیشه ای زن فکر میکنم ، خودم رو در اون نقش میبینم و لذت میبرم ! به ندرت پیش میاد این حس 

درون من اتفاق بیفته . انقدر کم که تا حالا به تعداد انگشتای دستم نرسیده شمارش. 

امروز رفتم مطب دکتر . قبل از اینکه برم داخل ، خواهرم بهم با شوخی و مسخره بازی گفت : دکتره مجرده :)

منم ازون لبخندای عاقل اندر صفیح تو دلم زدم که خب که چی که مجرده :((

رفتیم داخل یه دکتره بود با یه هیکل مهیییییییب و موهای فرفری خرمایی ، لبای درشت و صورت شیش تیغ . 

وارد اتاق که شدیم اصلا به من نگاه هم نکرد . ولی پیش پای خواهرم بلند شد و چون خواهرم از کادر 

بیمارستانه ، با هم احوالپرسی کردن . تو نگاه اول قیافش اصلا به دلم ننشست . ولی طول مدتی که تو 

اتاقش بودم انقدر نرم و با لطافت ، انقدر مودب و با وقار ، انقدر با لحنی پر از درک و فهمیدن صحبت کرد که 

همونجا دلم خواست یه آدمی مثل همین دکتره رفیق راه زندگیم بشه . 

همونجا دلم میخواست برگردم بهش بگم : من اصلا اهل ازدواج نیستم ولی شما خیلی خوبین . میشه من 

همسرتون بشم ؟؟؟؟ ینی از تفکرات خودم کف بر میشم و خندم میگیره . 

ازونجایی که من همیشه تو تخیلاتم دستم بازه ، تو راه برگشت نشستم و رفتم تو رویا . اینکه خب چشمامو 

میبندم و تصور میکنم که همسر اون آقا دکترم :

یه حس زنانه ی خیلی خوب و با نشاط میشینه تو وجودم . احساس رضایت از زن بودن و زندگی کردن . 

تمایل به داشتن فرزندی که موهاش شبیه باباش فرفری باشه . تمایل به سفر با همسر عزیز . همخونی

یه آهنگ عاشقونه تو جاده. تمایل به درست کردن غذاهای لذیذ ، کتاب خوندن ، در حالیکه همسرجان 

دارن بغل دستم از چایی که براشون آوردم میل میکنن. تمایل به انداختن عکسهای دسته جمعی تو فامیل 

و دیدن اینکه کنار همچین آدمی هستم . تمایل به رقصیدن . تمایل به ناراحتی های بعد از دعوای زن و شوهر

و ناز کردن . 

این ها حس هایی بود که اون لحظه با تمام وجودم دلم خواست تجربه کنم . خدایا دعا میکنم روزی کسی

رو نصیب ما کنی که از بودن در کنار هم سرشار از آرامش باشیم ، از خود واقعیمون بودن خجالت نکشیم ،

خداوندا ، قسمت ما کسی باشه که حسای خوب با اون تو وجودمون سرازیر بشه ، همو بفهمیم ، احترام 

بزاریم به هم و محبت بی شائبه داشته باشیم . 

پروردگارا ، تو احساسات همه رو بلدی ، دعا میکنم همه ی ما در کنار کسانی باشیم که احساسمون رو بلد

بشن و اونجور که ما میخوایم دوسمون داشته باشن ...

خدایا آمین .