- جودی آبوت
- سه شنبه ۵ ارديبهشت ۹۶
- ۱۴:۰۳
- ۲ نظر
دیروز میشه گفت از پر مشغله ترین روز های دانشگاهیم بود ! شب قبلش که فقط سه ساعت خوابیده بودم ؛
دیروز هم از ساعت 8 تا 5 بعد از ظهر کلاس داشتــــم.از ته دل آرزو میکنم که آدمای خیرخواه ، به آرزو هاشون
برسن . دیروز درگیر کاغذبازی های همون مورد پست قبلی بود .هی از این اتاق به اون اتاق می رفتم و کسی
پاسخگو نبود . همه به هم پاس میدادن . منم بخاطر اینکه کارم باید تا قبل امتحانا حل بشه کلافه شده بودم .
انقدر که رفتم بساط فلافل ولی بیشتر از دوسه گاز نتونستم بخورم . با دوستم مهسا رفتیم پپـــــــش یکی از
مسئولای آموزشمون که واقعا کار راه بندازه .کاری که قرار بود تا هفته ی دیگه به تعویق بیفته ،تو دو سه دیقه
به لطف ایشون حل شد . حالا منتظر چهارشنبم که شورا تشکیل بشه و مورد من بررســـی شه ... نفســـم
تو سینم حبسه تا اون موقه...